(لباس شخصی)

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لباس شخصی امام خامنه ای» ثبت شده است

اللهم عجل لولیک الفرج...

دیرگاهیست گلو بغض مکرر دارد
چند روزیست قلم حالت نشتر دارد


کوفیان داعیه ی مسجد و منبر دارند
عمر سعد زمان٬ وسوسه ی زر دارد

یادمان هست٬ اجداد شما٬کرببلا...
شیعه از تیغ شما داغ به پیکر دارد

بی سبب نیست که از شام٬ عراق آمده اید
حضرت عمه ی سادات٬ برادر دارد

و شما کمتر از آنید٬ حسین تیغ کشد
کمتر از آنکه علمدار علم بردارد

ما جوانان بنی فاطمی اربابیم
بی حیا!عمه ی ما مالک اشتر دارد

ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما
جگری با جگر شیر برابر دارد

اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم
سبب این است که این طایفه رهبر دارد

نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت
کشور ضامن آهوست،بزرگتر دارد

وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند
تیغ ما شوق٬ به انداختن سر دارد

باید این شهر به آرامش خود برگردد
که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد

فراز هایی از وصیتنامه شهید جلیل ملک پور:
ما در این جنگ پیروزیم و شکست نمیخوریم. اما مواظب بعد از جنگ باشید! مراقب باشید در جنگ تبلیغاتی شکست نخوریم. در حال حاضر منافقین ساکت ستند و در گوشه ای خزیده اند اما روزی خواهد آمد که آنها فعال می شوند و... .
نگذارید منافقین کور دل به روی صفحه بیایند. از شما میخواهم راه شهدا را ادامه دهید. سخنان رهبر را گوش کنید و پیرو خط ولایت باشید.
امروز راضی نشوید که امام تنها بماند. نگذارید کربلا تکرار شود.
پس باید خودسازی را شروع کنیم و در جهاد اکبر با تمام توان به پیش رویم... .
جنگ بالا و پایین  دارد. پیروزی و شکست دارد که البته برای ما شکست زمانی است که هوای نفس بر ما غلب کند...

پروانه‌ایم و وقت خطر شیر می‌شویم
با خون خویش منشا تغییر می‌شویم

ما تشنه‌ایم! تشنه خون حرامیان
با کشتن معاویه‌ها سیر می‌شویم

عمار و مالکیم و همه تحت امر عشق
با یک اشاره، دست به شمشیر می‌شویم

موجیم و بیممان نبود از حریق‌ها
بر آتش نفاق سرازیر می‌شویم

با چشم بد اگر به کرببلا یک نظر کنند
بر چشم هیز حرمله‌ها تیر می‌شویم

دستور اگر رسد همه ما قمه به دست
مشغول سر بریدن تکفیر می‌شویم


حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در هیات شهدای گمنام تهران:

سر میبرند که ما را بترسانند، غافل از اینکه به قول شهید آوینی:
"مگر نه اینکه در منای عاشقی گردن را باریکتر آفریده اند که راحت تر بریده شود؟"
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است

یا ثامن الحجج دل ما وا نمی‌شود ..!


خیلی تلاش کرده‌ام، اما نمی‌شود ..!


هر جا که رفته‌ام و به هر کس که گفته‌ام، گفته است:


به دست من گره‌ات وا نمی‌شود ..!


اصلاً به هر که رو زده‌ام گفته با تشر:


هر جا که می‌روی برو ! اینجا نمی‌شود ..!


نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است:


وقتی دل شکسته مداوا نمی‌شود ..!


دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب از او شنیده می‌شود


الّا، « نمی‌شود » ..!


حالا من شکسته دل خستهٔ غریب رو کرده‌ام به سوی تو آقا، نمی‌شود؟ . . .