هرگاه دیدی خدای سبحان پیاپی بر تو بلا نازل می کند بدان که تو را
(از خواب غفلت) بیدار کرده است و چون دیدی خدای سبحان، با آنکه گناه می
کنی، پیاپی به تو نعمت می دهد، بدان که این تدریجاً به سوی هلاکت بردن
توست.
امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه
هوالشهید || هر کس در طلائیه ایستاد، در کربلا هم بود، می ایستاد. شهید
عبدالله میثمی || شهید مهدی باکری:خوشا به حال آنانی که شهید می شوند.چون
بعد از جنگ یک عده حسرت آن دوران را می خورند...
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت:
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلاً توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم … حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم…
مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد…